به شدت درمانده ام
امروز یکی از همسایه های عشقم آمد دفتر کارم که بگه عشقم ازدواج کرده بیخیالش باش .
بازرس داشتم نتونست .
بعد که رفت زنگ زد و ....
میگه عروسیش شهریوره و از این حرف ها .
نظرات شما عزیزان:
عروسک 9 ساله |
به شدت درمانده امامروز یکی از همسایه های عشقم آمد دفتر کارم که بگه عشقم ازدواج کرده بیخیالش باش . بازرس داشتم نتونست . بعد که رفت زنگ زد و .... میگه عروسیش شهریوره و از این حرف ها .
نظرات شما عزیزان: |
|
[ طراح قالب: آوازک | Theme By Avazak.ir | rss ] |